آخرین مطالب پيوندها
نويسندگان |
طـــنز و جـُـــمـلاتــ عــــآشــقآنهــ
21 / 11 / 1392برچسب:, :: 4 PM :: نويسنده : ⓜ ♥ ɧ Ǟ M m̅̅ Δ ԃ
دو تا پسربچه ۴ و ۹ ساله تو فامیلمون داشتن دعوا میکردن
21 / 11 / 1392برچسب:, :: 4 PM :: نويسنده : ⓜ ♥ ɧ Ǟ M m̅̅ Δ ԃ
ديشب داشتم كتاب ميخوندم برق رفت ... يه نيم ساعتی زير نور چراغ قوه گوشيم كتاب رو خوندم تا برق باز بياد ... اين نيم ساعتو تا آخر عمرِبچم تو سرش ميزنم ... ميگم ما زير نور چراغ قوه به بدبختی كتاب ميخونديم ... اونوخ شما اينجوري !!! حالا ببين يک دهنی ازش سرويس کنم :| 21 / 11 / 1392برچسب:, :: 4 PM :: نويسنده : ⓜ ♥ ɧ Ǟ M m̅̅ Δ ԃ
ﻫﺰﺍﺭ ﺑﺎﺭ ﮔﻔﺘﻢ ﻫﻤﻪ ﺑﺎﻫﻢ ﻧﺮﯾﻦ ﺗﻮ ﺍﻓﻖ |: ﻓﺎﻧﺘﺰﯾﺎ ﻗﺎﻃﯽ ﻣﯿﺸﻪ ﮐﺼﺎﻓﻄﺎ |: ---- --- پسر عموم استاد دانشگاهه ، استاتوس داده…شاگردام ازم نمره میخوان چکار کنم؟ ---- --- خدا رو شکر عادم دو رو تو ایران وجود نداره ...
------ -- ﻃﺮﺯ ﻧﻤﺮﻩ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﭘﺴﺮﺍ ﻭ ﺩﺧﺘﺮﺍ ﺍﺯ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﻣﺮﺩ ----- --
|
|||
![]() |